نویسنده: علامه مصباح یزدی




 

زبان استرحام و توبه به درگاه خداوند

پس از توجه به مقام خداوند و ضرورت بندگی او و ترس از فرجام گناهان و خسارت هایی که از ناحیه خطاها متوجه انسان شده و امیدواری به فضل و رحمت خداوند، حالت توبه در انسان پدید می آید. در این حالت انسان باید با زبان استرحام با خداوند سخن گوید. چنان که در دعاها و مناجات ها مشاهده می شود، این زبان ویژگی های خاص‌ خود را دارد و بر پایه درک ‌عجز و ناتوانی انسان و فقر ذاتی و نیاز شدید او به خداوند متعال که بستر دریافت رحمت الاهی فراهم‌ می آورد شکل ‌می گیرد.
باید توجه داشت که ما نمی توانیم درک کاملی از ذات و صفات خدا داشته باشیم، درنتیجه نمی توانیم درک درستی از رابطه خود با خدا داشته باشیم و مفاهیمی را که درباره خداوند و ارتباط ما با او به کار می بریم، همان مفاهیمی است که درباره انسان ها و ارتباطشان با یکدیگر به کار می روند که پس از تجرید آنها از نقص و محدودیت، به خداوند نسبت داده می شوند. در مقام مفاهمه و از جمله در مقام سخن گفتن با خداوند ما ناگزیریم که از آن مفاهیم محدود که به هیچ وجه کنه و حقیقت صفات الاهی را نشان نمی دهند استفاده کنیم. امام باقر علیه السلام در تبیین این حقیقت که ما ناتوان از درک ذات و صفات الاهی هستیم و مفاهیمی که در آن ارتباط به کار می بریم ساخته و پرداخته ذهن محدود و ناقصمان است و نمی تواند حقیقت ذات و صفات الاهی را به ما بنمایاند، می فرماید:
کلَّ ما مَیَّزتُمُوهُ بِأوهامِکم فی أدَقِّ معانیهِ مخلوقٌ مصنوعٌ مِثلُکُم مَردودٌ إلَیکم. و لَعلَّ النَّملَ الصِّغارَ تَتوَهَّمُ أنّ للهِ تَعالی زبانِیَتَین، فإنِّ ذِلک کمالُها و یَتَوهَّمُ انّ عَدمَها نُقصانٌ لِمَن لا یَتَّصفُ بهما، و هذا حالُ العُقلاءِ فیما یَصِفونَ الله تعالی به؛(1) «آنچه را [از ذات و صفات الاهی] که با افکار خود و با دقیق ‌ترین معانی آن دریافت کرده و شناخته اید مخلوق و ساخته ای چون خود شماست که به شما بازگشت داده می شود. شاید مورچه کوچک نیز توهم کند خداوند نیز دو شاخک دارد، چون داشتن شاخک را کمال خود می داند و نداشتن آن را برای کسی که فاقد آنهاست نقص می شمرد. انسان ها و عقلا نیز درباره آنچه خداوند را بدان توصیف می کنند، چنین می باشند».
ما وقتی کسی را بنگریم که سخت مستأصل و درمانده گشته است و نیازمند دستگیری و یاری ماست، دلمان به حالش می سوزد و از روی ترحم و دل سوزی به او کمک می کنیم، آن گاه ما می کوشیم که همین رابطه عاطفی را پس از تجرید از نقایص و محدودیت ها، به خداوند نیز نسبت دهیم و می گوییم: خداوند به بندگانش رحم می کند. از آن طرف، اگر کسی در قبال احسان و خدمتی که به او کرده ایم، در حق ما دشمنی کند، بر او غضب می کنیم. آن گاه با درک این رابطه و حالت عاطفی خشم و غضب، می گوییم که اگر کسی در قبال نعمت های الاهی به مخالفت با خداوند برخیزد، خداوند بر او غضب می کند. این تعابیر در قرآن نیز به کار رفته است، نظیر آیه أَلَم تَرَ إلَی الَّذینَ تَولَّوا قَومَا غَضِبَ اللهُ عَلَیهِم ما هُم مِنکم و لا مِنهُم وَ یَحلِفونَ علَی الکذِبِ وَ هُم یَعلَمونَ؛ (2) «آیا به کسانی ننگریستی که با مردمی که خدا بر آنها خشم گرفته [یعنی جهودان ]دوستی داشتند؟اینان [منافقان] نه از شمایند و نه از آنها، و به دروغ سوگند می خورند [که ما با شماییم] و خود می دانند[که دروغ می گویند]».
این تعابیر و حکایت ها گرچه متناسب با صفات واقعی الاهی نیست و بیانگر روابط انسان ها با یکدیگر می باشد، اما ما که کُنه و حقیقت ذات و صفات الاهی را درک نمی کنیم و درنتیجه نمی توانیم حقیقت روابطمان را با خداوند درک کنیم، چاره ای از به کار بردن آنها نداریم. البته انبیا و اولیای الاهی که به عالی ترین مراتب کمال راه یافته اند و خداوند پرده ها و حجاب ها را از فرارویشان کنار زده و درنتیجه آنها می توانند شمه ای از حقایق الاهی را شهود کنند و به معرفت حضوری نایل آیند، در آن قلمرو می توانند واقعیت روابط خویش با معبود را شهود و درک کنند.

مراحل استرحام و درخواست رحمت از خداوند

اکنون که دریافتیم در مقام استرحام و درخواست عفو و رحمت از درگاه الاهی، باید با حالت تذلل و زبان التماس و زاری با خداوند سخن گوییم تا مستعد دریافت رحمت او گردیم، بایسته است مراحلی را که بنده در مقام استرحام و رحمت ‌جویی از درگاه الاهی باید رعایت کند معرفی کنیم. به طور کلی برای این مقام پنج مرحله وجود دارد:
مرحله اول: اظهار حالت بیچارگی و درماندگی: طبع انسان ها در برابر اظهار درماندگی و ضعف برانگیخته می شود و در نتیجه حس ترحم و دل سوزی در آنها ایجاد می گردد. همچنین کسی که طالب رحمت خداست، باید در برابر پروردگار خویش، اظهار درماندگی و عجز کند.
مرحله دوم: با توجه به این باور که اظهار درماندگی و بیچارگی در برابر کسی که کاری از دستش برنمی آید و نمی تواند انسان را یاری کند فایده ای ندارد و نیز با باورداشت این حقیقت که همه کارها از خداوند ساخته است و او دارای قدرت مطلق است و می تواند ما را یاری کند در مقام استرحام باید به قدرت و توانایی مطلق خداوند اعتراف کنیم و اظهار کنیم که خداوندا، کاری از ما ساخته نیست و تنها تو بر جبران گناهان و خطاهای ما توانایی. در قبال عمر و فرصت های از دست رفته و خطاهایی که از ما سر زده و خسارت هایی که از این ناحیه متوجه ما گردیده، کاری از ما ساخته نیست و تنها خداوند می تواند آنها را جبران کند و فرصت تدارک و جبران آنها را در اختیار ما بنهد. از این روی، برای اینکه هرچه بیشتر استعداد درک رحمت الاهی را در خود فراهم آوریم، باید علاوه بر اظهار عجز و درماندگی به قدرت و توانایی خداوند بر جبران خطاها و گناهانمان اعتراف کنیم.
مرحله سوم: ممکن است کسی بر کاری توانا باشد، اما به انجام آن مبادرت نورزد؛ چون علاوه بر توانمندی، باید میل و اراده انجام کار نیز تحقق یابد. بنابراین، در مقام استرحام علاوه بر اعتراف به توانایی خداوند بر جبران گناهان و خطاها، باید اطمینان خویش به جبران خطاها از سوی خداوند را بروز دهیم و به خداوند عرض کنیم که تو گناهان و خطاهای ما را می بخشی و بنده ات را از درگاهت ناامید نمی گردانی. برای ایجاد امید به جبران خطاها از سوی خداوند و اظهار اطمینان به بخشندگی خداوند، باید آن بخش از صفات و اسمای الاهی را بر زبان آوریم که حالت تذلل و مناجات و امید به بخشایش خداوند و اطمینان به رحمت او را در ما افزایش می بخشد. مثلاً او را به عنوان غفور، رحیم، عفو، بخشاینده و کریم بخوانیم و بی تردید ذکر صفت جباریت و قهاریت و امثال آن متناسب با حالت تذلل، مناجات و درخواست رحمت و مغفرت نمی باشد.
مرحله چهارم: توجه به اینکه دیگران نیز مرتکب گناهان شده اند و مورد عفو خداوند قرار گرفته اند. اگر دعاها و مناجات های اولیای دین را بنگریم، مشاهده می کنیم که آنان در راز و نیاز خود با خداوند می فرمایند: خداوندا، من اولین گناهکار و خطاکار نیستم و تو نیز اولین بار نیست که بنده خود را می بخشی. خداوندا، تو خود فرمودی که قبل از شما گناهکاران و خطاکاران دیگری نیز در خانه من آمدند و درخواست عفو و بخشایش کردند و من آنها را مشمول رحمت و عفو ساختم. پس ای خدایی که رحمت و عفوت پایدار و بی کران است، ما را نیز چون دیگر گنهکاران بپذیر و مشمول رحمت و عفو خویش ساز.
مرحله پنجم: خطاب به خداوند عرض می کنیم که خدایا، تو خود ما را به سوی خویش فرا خواندی و وعده بخشایش و عفو دادی. فرمودی: وَ قالَ رَبُّکمُ ادعُونِیَ أَستَجِب لَکُم إنَّ الَّذینَ یَستَکبِرونَ عَن عِبادَتی سَیَدخُلُونَ جَهنَّمَ داخِریِن؛ (3) «و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا شما را پاسخ گویم، همانا کسانی که از پرستش من سر برتافتند به زودی خوار و سرافکنده به دوزخ درآیند».
چگونه ممکن است خداوند بنده گنهکار خود را فرابخواند و از او بخواهد که توبه کند تا مشمول عفو قرار گیرد، اما به وعده خود عمل نکند. بی تردید چنین گمانی نسبت به خداوند متعال نارواست، و اگر ما را به سوی خویش خوانده و وعده داده که ما را مشمول عفو و رحمت خویش سازد، حتماً به وعده خود عمل می کند. ما باید در مقام مناجات و استرحام این باور و اعتقاد را به زبان آوریم و به خداوند عرض کنیم که خدایا، ما یقین داریم که توبه ما را می پذیری و از خطاهای ما درمی گذری و ممکن نیست که به وعده خویش عمل نکنی و ما بندگان گنهکار و پشیمان را از درگاه خویش برانی و مشمول آتش خشم و غضب خویش سازی.
امیرمؤمنان علیه السلام به زیبایی در ترسیم این مرحله می فرمایند:
... مَولای، اَتُسَلِّطُ النَّارَ عَلَی وجُوهٍ خَرَّت لِعَظَمَتِک ساجِدَهً، وَ عَلَی اَلسُنٍ نَطَقَت بِتَوحیدِکَ صادِقَهً، وَ بِشُکرِک مادِحهً، وَ عَلی قُلُوبٍ اعتَرَفَت بِالهیَّتِک مُحَققَهً، وَعَلی ضَمآئِرَ حَوَت مِنَ العِلمِ بِک حَتّی صارَت خاشِعَهً، وَ عَلی جَوارِحَ سَعَت اِلی اَوطانِ تَعَبُّدِک طآئِعَهً، وَ اَشارَت بِاستِغفارِکَ مُذعِنَهً؟ ما هکذَا الظَّنُ بِک، وَ لا اُخبِرنا بِفَضلِک عَنک یا کریمُ؛(4) مولای من، آیا تو آتش خشم و عذابت را مسلط می سازی بر رخساره هایی که در پیشگاه عظمت تو به سجده درآمده اند؟ و بر زبان هایی که صادقانه به یکتایی تو و به حمد و سپاس تو گویا گشته اند؟ و بر دل ‌هایی که به یقین به خدایی تو اعتراف دارند؟ یا بر آن جان هایی که از علم و معرفت تو آکنده اند و در نتیجه، در پیشگاه جلال تو خاضع و خاشع گشته اند؟ یا بر آن اعضا و جوارحی که مشتاقانه و بی ‌صبرانه به مکان های عبادت و ابراز اطاعت تو می شتابند؟ و با اعتقاد کامل از تو آمرزش می طلبند؟ هرگز این گمان به تو نمی رود که این بندگان را بسوزانی‌ و از فضل ‌و کرم ‌تو چنین خبری به ما نرسیده است».

خداوند و دعوت بندگان گنهکار به سوی خویش

در قرآن، روایات و به خصوص در احادیث قدسی فراوان بندگان گنهکار به سوی خداوند دعوت شده اند که برخی از آن دعوت ها شگفتی انسان را برمی ‌انگیزاند. به عنوان نمونه خداوند می فرماید: وَ اسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللهَ کَانَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیماً ؛ (5) «و از فضل خدا درخواست کنید که خدا به هر چیزی داناست».
در آیه دیگر خداوند گنهکاران را به رحمت خویش فرا می خواند و آنان را از ناامیدی از خویش باز می دارد و می فرماید: قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ‌؛ (6) «بگو: ای بندگان من که بر خویشتن زیاده‌ روی کرده اید [ در گناهان از حد گذشته اید و بر خود ستم کرده اید] از بخشایش خدای نومید مباشید، به راستی خداوند همه گناهان را می آمرزد، که اوست آمرزگار و مهربان».
در حدیث قدسی خداوند خطاب به حضرت داوود علیه السلام درباره شوق انتظارش به بازگشت خطاکاران و دورشدگان از درگاهش می فرماید:
یا داودُ، لَو یَعلَمُ المُدبِرونَ عَنّی کَیفَ انتِظاری لَهُم وَرِفقی بهم و شَوقی اِلَی تَرکِ مَعاصیهِم لَماتُوا شَوقاً اِلیَّ وَ تَقطَّعَت أوصالُهُم مِن مَحَبَّتی؛(7) «ای داوود، اگر کسانی که از من روی گردانده اند می دانستند که چسان انتظار آنان را می کشم و با آنها مدارا می کنم و مشتاق خودداری آنان از گناهان هستم، از شدت شوق می ‌مردند و از شدت محبت به من بندبند وجودشان از هم می گسست».
در روایتی از امام باقر علیه السلام آمده است که حضرت فرمود:
انّ الله تَعالَی أشَدُّ فَرحَاً بِتَوبَهِ عَبدِهِ مِن رَجُل أضَلَّ رَاحِلَتَهُ وَزادَهُ فِی لَیلَهٍ ظَلمَاءَ فَوَجَدَهَا فَاللهُ أشدُّ فَرحَاً بِتَوبَهِ عَبدِهِ مِن ذلِک الرَّجُل بِراحِلَتِه حِینَ وَجَدَها؛(8) «خشنودی و شادمانی خداوند از توبه بنده اش بیشتر است از کسی که در شبی تاریک و بی ستاره زاد و راحله اش را گم کند و سپس [ در نهایت درماندگی و ناامیدی ] آن را بیابد، همانا شدت شادمانی خداوند از توبه بنده اش بیشتر است از شادمانی آن مرد در هنگامی که زاد و راحله اش را می یابد».
تصور کنید کسی را که سوار بر شتر در بیابان حرکت می کند و شب به استراحت می پردازد و پس از مدتی که از خواب برمی خیزد، شتر و توشه اش را کنار خود نمی یابد. او در اطراف به جست و جو می پردازد، اما اثری از زاد و راحله اش نمی یابد. بیم و نگرانی او را فرا می گیرد و گرسنگی و تشنگی سخت او را می آزارد. و در کمال ناامیدی و از شدت تشنگی و گرسنگی و هراس در آستانه مرگ قرار می گیرد. اما ناگهان چشم می گشاید و شتر و زاد و توشه اش را کنار خود می بیند. آیا خوش حالی و شادمانی او در رستن از خطر مرگ و یافتن گمشده ای که مایه حیات او شده قابل توصیف است؟ حضرت می فرمایند: شادمانی خداوند از توبه بنده خطاکار خود، فزون تر و شدیدتر از شادمانی آن شخص در هنگام یافتن زاد و توشه اش می باشد. با این وصف وقتی خداوند این‌ سان ما را به توبه دعوت می کند، آیا ممکن است ما را نپذیرد و از خطاهای ما درنگذرد؟ حاشا که خداوند رحمت خویش را از بنده ای که زبان به استغفار و دعا گشوده و به تضرع و زاری در درگاه خداوند مهرآفرین پرداخته، دریغ کند.
بنابراین، بر اساس آنچه گفته شد که منطبق بر آموزه های دینی نیز می باشد، در مقام توبه و استرحام دو عامل باعث جلب رحمت بی کران خداوند می گردد: یکی درک فقر، ذلت و بیچارگی و اعتراف بدان و دیگری درک رحمت بی‌ نهایت خداوند و امید بدان. رحمتی که هرچند بندگان و مخلوقات از آن بهره برند کاستی نمی یابد. رحمتی که با اراده تخلف‌ ناپذیر خداوند پیوسته و هماره بر مخلوقات سرازیر می گردد. البته باید این باورها را در قالب مراحلی که برای مقام استرحام برشمردیم به زبان آوریم و بی تردید یکی از منت های بزرگی که اهل بیت علیه السلام بر ما دارند این است که شیوه دعا و مناجات کردن را به ما آموختند و لطافت ها، شیوه ها و زیبایی های نجوا و گفت ‌و گوی با معبود را فرا یاد ما دادند. یکی از آن مناجات ها، مناجات تائبین است که خود نمونه شایسته ای از شیوه مواجهه بنده خطاکار با خداوند و تعلیم گر سخنانی است که او در برابر خداوند باید بر زبان آورد.

رازداری و پرده‌پوشی خداوند بر گناهان بنده خویش

أسئَلُک یا غافِرَ الذَّنبِ الکبیرِ، و یا جابِرَ العَظمِ الکسیرِ، اَن تَهَبَ لی مُوبِقاتِ الجَرائِرِ، و تَستُرَ عَلیَّ فاضِحاتِ السَّرائِرِ، وَلا تُخلِنی فی مَشهَدِ القیامَه مِن بَردِ عَفوِک وَ غَفرِک، و لا تُعرِنی مِن جَمیلِ صَفحِک وَ سَترِک؛ « ای آمرزنده گناه بزرگ و ای پیوند زننده استخوان شکسته، از تو می خواهم که گناهان خطرناکم را بپوشانی و رسوایی های نهانم را پنهان سازی، و مرا در عرصه قیامت از لذت و خنکای بخشایش و آمرزشت محروم نسازی، و از عفو زیبای رازپوشت بی بهره ام نگردانی».
حضرت در طلیعه فراز مزبور از مناجات خویش خداوند را بخشایشگر گناه بزرگ و به اصطلاح گناه کبیره معرفی می کنند. در این ارتباط بایسته گفتن است که گرچه گناه مخالفت با تکلیف ‌الزامی خداوند و طغیان بر آن ذات باعظمت است و از این روی هرچند کوچک هم باشد، از نگاه اهل معرفت بزرگ است، اما در قرآن و روایات گناهان به کبیره و صغیره تقسیم یافته اند و تعبیر به کبیره دلیل بر عظمت گناهان است و هر گناهی که یکی از شرایط زیر را داشته باشد، کبیره به شمار می آید:
1. گناهانی که خداوند وعده‌ عذاب‌ درباره‌ آنها داده است؛
2. گناهانی که در نظر اهل شرع و زبان روایات باعظمت یاد شده اند؛
3. گناهانی که در منابع شرعی بزرگ‌ تر از گناهانی شمرده شده که جزو کبائر است؛
4. گناهانی که در روایات معتبر تصریح بر کبیره بودن آنها شده است.(9)
حضرت از خداوند می خواهد که گناهانی که انسان را به ورطه هلاکت می ‌افکند ببخشاید و بر خطاها و رسوایی های پنهان او پرده افکند و او را در نزد مردم رسوا نسازد. انسان بر اثر غفلت و جهل و در پنهان و خلوت گناهانی انجام می دهد و گمان دارد که کسی او را نمی بیند تا رسوا گردد، اما او در هیچ زمانی و هیچ مکانی از نظر خداوند پنهان نیست و خداوند همواره بر رفتار بندگان ناظر است و چون خداوند ستار العیوب و رازدار است، عیب ها و گناهان نهان انسان از انظار مردم پنهان می‌ ماند. به تعبیر دیگر، خداوند بین عیوب انسان و مردم پرده ای از لطف و کرمش می‌ افکند تا از رسوایی انسان جلوگیری شود که اگر این رازداری و پرده ‌پوشی خداوند در دنیا نبود و ننگ و عار انسان بر دیگران آشکار می گردید، انسان روی سر بلند کردن در برابر دیگران را نداشت. حضرت از خداوند درخواست می کند چونان دنیا، در آخرت نیز از سر لطف و احسان، رازهای بنده خطاکار را بپوشاند و در برابر بندگان خود او را خوار و رسوا نسازد.
در فراز مزبور «صفح» که به معنای روی گردانی است به «جمیل» به معنای زیبا متصف گردیده، این توصیف از آن روست که روی گردانی از چیزی گاهی از روی بی ‌اعتنایی و قهر است و گاهی از روی عفو و گذشت، و در فراز مزبور همراه صفح، جمیل ذکر شده تا معنای دوم استفاده شود. چنان که در تبیین همین معنا خداوند در قرآن خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِیَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ؛ (10) «و ما آسمان و زمین و آنچه را که میان آنهاست جز به راستی و درستی نیافریدیم و قیامت هر آینه آینده است، پس درگذر، درگذشتن نیکو».
در روایتی از امام رضا علیه السلام وارد شده که منظور از «فاصفح الصفح الجمیل» عفو و درگذشتن بدون مؤاخذه و سرزنش است.(11)
اِلهی ظَلِّل عَلی ذُنُوبی غَمامَ رَحمَتِک، وَ اَرسِل عَلی عُیُوبی سَحابَ رَافَتِک، اِلهی هَل یَرجِعُ العَبدُ الابِقُ الاَّ اِلی مَولاهُ؟ اَم هَل یُجیرُهُ مِن سَخَطِه اَحَدٌ سِواه؟ «خدایا، ابر رحمتت را بر گناهان من بگستران و سحاب و بارش لطف و محبتت را بر عیب هایم بباران. خدایا، آیا بنده گریز پا و فراری جز به سوی مولایش باز می گردد؟ و یا هیچ کس جز مولایش او را از خشم خود پناه می دهد؟»

بنده گنهکار در جست و جوی رأفت و پناه معبود

در حقیقت، گناه آتش نهانی است که در دنیا و آخرت گنهکار را در خویش فرو می گیرد و می سوزاند و با شعله های خود در دنیا، ایمان و روح او را تباه می سازد و در قیامت و آخرت همه هستی و سرمایه اش را با لهیب سوزان خود می سوزاند و تنها ابر رحمت و بارش باران لطف و رأفت الاهی شعله های کشنده و تباه‌ سازنده آن را خاموش می کند.
یکی از رابطه های بین خدا و انسان، رابطه عبد و مولاست و همه انسان ها بنده اند و خداوند مولای مطلق آنهاست. حضرت در فراز فوق به این رابطه اشاره دارند و در مناجات امیرمؤمنان علیه السلام در مسجد کوفه، این رابطه چنین ترسیم شده است: مَولایَ یا مَولای، اَنتَ المَولی وَ اَنَا العَبدُ، وَ هَل یَرحَمُ العَبدَ الاّ المَولی؛(12) «آقا و مولای من، تویی مولا و منم بنده، و آیا به بنده ای کسی جز مولا رحم می کند؟»
بنده گنهکار چون غلام و بنده ای است که خطا کرده و از ترس مجازات اربابش فرار می کند، اما او پناهگاهی جز آستان مولایش ندارد و ناگزیر به سوی او برمی گردد. کسی که گناه می کند در حقیقت از تحت ولایت خدا فرار می کند، اما پس از مدتی در می یابد که هر کجا که باشد تحت ربوبیت خداست و فرار از اطاعت خدا به او آزادی نمی بخشد، بلکه در این صورت او از آزادی حقیقی محروم گشته و زنجیرهای اسارت هوای نفس و شیطان را بر خود می ‌افکند. آن گاه وقتی همه درها را به روی خود بسته دید، پی می برد که پناهگاهی جز آستان ربوبی و چاره ای جز بازگشت به سوی مولای حقیقی و بندگی او ندارد، و این بازگشت به حریم بندگی با توبه انجام می پذیرد. اما وقتی بنده خطاکار و پشیمان به سوی مولای خویش بازگشت، کسی جز ارباب نمی تواند او را از تازیانه های تنبیه نجات دهد، از این جهت دست به دامان اربابش می شود و از خشم و غضب ارباب به خود او پناه می برد. همچنین انسان گنهکار وقتی به سوی خداوند بازگشت، می داند که هیچ کس نمی تواند او را از خشم و غضب خدا پناه دهد، از این روی با ناله و تضرع و با عذرخواهی زمینه رضایت خداوند را فراهم می کند تا از غضب و خشم او در امان بماند. اگر بنده ای چندین مرتبه مرتکب خطا گشت و از دست مولایش گریخت و مجدداً به سوی او بازگشت، طبیعی است که با تکرار این رفتار ارباب و مولایش او را نمی بخشد و او را مجازات می کند. اما ما مولای کریم و مهربانی داریم که با وجود لغزش ‌های فراوان و مکرر و بازگشت های پی در پی و توبه های سست، باز منتظر بازگشت حقیقی ماست و بارگاه امن و امانش همواره به روی ما گشوده است.
اِلهی اِن کانَ النَّدمُ عَلَی الذَّنبِ تَوبَهً فَانّی وَ عِزَّتِک مِنَ النَّادِمینَ، وَاِن کانَ الإستغفارُ مِنَ الخَطیئَهِ حِطَّهً فَاِنّی لَک مِن المُستَغفِرینَ، لَک العُتبی حَتّی تَرضی؛ «خدایا، اگر پشیمانی از گناه توبه است، به عزتت سوگند که من از پشیمانانم، و اگر طلب آمرزش از خطا مایه محو گناه است، من به درگاهت از آمرزش‌ خواهانم. تو حق عتاب و بازخواست داری تا آن گاه که راضی و خشنود شوی».

توبه و استغفار یا بازگشت بنده گنهکار به سوی معبود

خدایا، من در برابر تو ذلیل و خوارم و تو قادر مطلق هستی و دارای رحمت بی کران می باشی، آیا برای بهره مند شدن از رحمت و عفو تو راهی جز توبه دارم، و آیا توبه جز پشیمانی از کردار زشت و ناپسند است؟ اکنون ای خداوند رئوف و مهربان من پشیمانم. از این فراز از مناجات و روایات دیگر استفاده می شود که حقیقت توبه همان پشیمانی از گناه است و این پشیمانی به جهت زشتی گناه نزد خداوند و مخالفت با امر و رضایت الاهی است. همچنین استغفار که به معنای طلب آمرزش گناهان از خداوند است یکی از ارکان اصلی توبه می باشد. هم توبه و هم استغفار از لوازم حیای عبودی به شمار می آیند. به این معنا که شرم و حیای در برابر معبود ایجاب می کند که انسان پس از ارتکاب گناه به خود آید و درصدد توبه و استغفار برآید. نکته دیگر اینکه در آموزه های دینی تأکید شده که انسان بعد از ارتکاب گناه بلافاصله توبه و استغفار کند. چون به مقتضای تقدم رحمت بی ‌منتهای الاهی بر غضبش، گناهی که از انسان سر می ‌زند تا مدتی در پرونده اعمال او ثبت نمی گردد و بعد از آن مدت اگر آن گناه را با توبه و استغفار جبران نکرد، ثبت می گردد که در این صورت جبران و تدارک گناهی که در پرونده اعمال انسان ثبت شده دشوار خواهد بود. در برخی از روایات آن مدت محدود هفت ساعت ذکر شده است، چنان ‌که امام صادق علیه السلام می فرمایند:
مَا مِن مُؤمِنٍ یُذنِبُ ذَنباً إلاّ أجَّلَهُ اللهُ عَزَّ و جَلَّ سَبعَ ساعاتٍ مِن النَّهارِ، فَإن هُوَتابَ لَم یُکتَب عَلَیهِ شَیءٌ وَ إن هُوَ لَم یَفعَل کَتبَ [اللهُ] عَلیهِ سَیِّئهً. فَأتاهُ عَبَّادٌ البَصریُّ فَقالَ لَهُ: بَلغَنَا أنَّک قُلتَ: مَا مِن عَبد یُذنِبُ ذَنباً إلا أجَّلَهُ الله عَزَّ و جَلَّ سَبعَ ساعاتٍ مِنَ النَّهار؟ فَقالَ لَیسَ هکذا قُلتُ وَلکنّی قُلتُ: مَا مِن مُؤمنٍ وَکذلِک کانَ قَولِی؛(13) «هیچ مؤمنی گناهی انجام نمی دهد، مگر آنکه خداوند عزّ و جل هفت ساعت از روز به او مهلت می دهد پس اگر [در این مدت] توبه کرد، چیزی بر او نوشته نمی شود و اگر توبه نکرد، خداوند یک گناه برای او می‌نویسد. سپس عباد بصری نزد آن حضرت آمد و گفت: به ما رسیده که شما فرموده اید: هیچ بنده ای نیست که گناه می کند جز آنکه خداوند هفت ساعت از روز مهلتش دهد. حضرت فرمود: من چنین نگفتم، بلکه گفتم: هیچ مؤمنی نیست و گفته من چنین بوده است».
در برخی از روایات آن مدت از صبح تا شب ذکر شده است. در این ‌باره امام صادق علیه السلام می فرمایند: إنَّ العَبدَ إذا أذنَبَ ذَنباً أجِّلَ مِن غدوَهٍ إلی اللَّیل، فَإنِ استَغفَرَ اللهَ لَم یُکتَب عَلَیه؛(14) بنده چون گناهی کند از بامداد تا شب مهلت داده می شود، پس اگر آمرزش خواست [آن گناه] بر او نوشته نشود».
اگر رابطه دوستانه و عاطفی تیره گردید، کسی که با رفتار خود باعث گسستن آن رابطه شده وقتی سر عقل آمد و درصدد تجدید آن رابطه دوستانه برآمد، برای عذرخواهی نزد دوست خود می رود و به کوتاهی خود اعتراف می کند و خود را مستحق سرزنش می داند و به دوستش می گوید که تو حق داری مرا ملامت و سرزنش کنی، هرچه می خواهی مرا سرزنش کن تا راضی شوی. حضرت نیز خطاب به خداوند می فرماید: لک العتبی حتّی ترضی و با این جمله گنهکار را مستحق ملامت و سرزنش خدا معرفی می کنند.
اِلهی بِقُدرَتِک عَلَیَّ تُب عَلَیَّ، و بِحلمِکَ عَنّی اُعفُ عنّی، و بِعلمِک بی اِرفَق بی، اِلهی اَنتَ الَّذی فَتحتَ لعبادِک باباً اِلی عَفوِک، سَمَّیتَهُ التَّوبَهَ فَقُلتَ "تُوبُوا إلَی الله تَوبهً نَصُوحا" ؛(15) فَما عُذرُ مَن اَغفَلَ دُخولَ البابِ بَعدَ فَتحِهِ؛ «خدایا، سوگند به قدرت و سلطه ات بر من، توبه مرا بپذیر، و سوگند به حلم و شکیبائیت بر عصیانم مرا ببخشای، و سوگند به آگاهی‌ ات به احوالم با من مدارا کن. خدایا، تویی که به روی بندگانت دری به سوی بخشایش گشودی و آن را توبه نامیدی. پس [در قرآن] گفتی: "به سوی خداوند بازگردید و توبه کنید، توبه ای از سر صدق و اخلاص"؛ پس بهانه کسی که پس از گشوده شدن آن در، از وارد شدن در آن غفلت ورزد چیست؟»
پس از آنکه حضرت از خداوند درخواست می کند که توبه اش را بپذیرد و او را مشمول عفو سازد و با وی مدارا کند، عرض می کند: خدایا، تو خود مسیر عفو و گذشت و توبه را به سوی بندگانت گشودی که اگر این راهنمایی و هدایت نبود آنان امیدی به رهایی از کیفر خطاهای خویش نداشتند. اکنون اگر کسی از این فرصت ارزشمند استفاده نکرد و توبه نکرد، خود مقصر است و در حق خویش جفا کرده است.
اِلهی اِن کانَ قَبُحَ الذَّنبُ مِن عَبدِک، فَلیَحسُنِ العَفوُ مِن عِندِک، اِلهی ما اَنَا بِاَوَّلِ مَن عَصاک فَتُبتَ عَلَیهِ، وَ تَعَرَّضَ لِمعروفِک فَجُدتَ عَلَیه؛ «خدایا، اگر گناه از بنده ات زشت است، اما بخشایش تو نیکوست. خدایا، من نخستین کسی نیستم که تو را نافرمانی کرده و تو توبه اش را پذیرفتی، و نخستین کسی نیستم که به دامن احسان تو چنگ آویخته و تو به او بخشش کردی».

دادرسی و بخشش سنت بنده نوازی خداوند

انسان ها، کمابیش به گناه آلوده می گردند، اما برخی متوجه خطای خود می شوند و با توبه به سوی خداوند بازگشت می کنند و مشمول عفو او می گردند، اما برخی با غفلت و عصیان روزگار سپری می کنند و خود را از مغفرت و عفو خداوند محروم می سازند. اولین کسی که به درگاه خداوند توبه کرد و خداوند توبه اش را پذیرفت حضرت آدم علیه السلام بود. درباره درخواست های حضرت آدم از خداوند در هنگامه توبه و آنچه خداوند به وی عطا کرد، امام باقر یا امام صادق علیهاالسلام فرمودند:
همانا آدم عرض کرد: پروردگارا، شیطان را بر من مسلط کردی و چون خون (که در رگ ‌های من جریان دارد) او را بر من چیره کردی، پس برای من نیز چیزی مقدر فرما، خداوند فرمود: ای آدم، برای تو مقدر کردم که هر یک از فرزندانت آهنگ گناهی کند بر او نوشته نشود و اگر انجام داد یک گناه بر او نوشته شود، و هر کس آهنگ کار نیکی کرد، اگر آن را انجام نداد یک حسنه برای او نوشته شود و اگر انجام داد، ده حسنه برایش نوشته شود. عرض کرد: پروردگارا، برایم بیفزا، فرمود: برایت مقدر کردم که هر یک از فرزندانت گناهی کند سپس برای آن آمرزش‌خواهد او را بیامرزم. عرض کرد: پروردگارا، برایم بیفزا، فرمود: برای آنها توبه قرار دادم، یا فرمود: توبه را برایشان گستردم، تا آنکه نفس به اینجا [یعنی گلوگاه]رسد. عرض‌کرد: پروردگارا، مرا بس ‌است.(16)
در آخر مناجات حضرت با ذکر صفاتی که مناسب مقام رحمت و مغفرت الاهی است و با اصرار و التماس به درگاه خداوند می گویند: یا مُجیبَ المُضطَرِّ، یا کاشِفَ الضُّرِّ، یا عَظیمَ البِرِّ، یا عَلیماً بِما فِی السِّرِّ، یا جَمیلَ السِّتر، اِستَشفَعتُ بِجودِک و کرَمِک اِلَیک، وَ تَوَسَّلتُ بِجَنابِک[جَنانِک] وَ تَرَحُّمِک لَدَیک، فَاستَجِب دُعآئی، و لا تُخَیِّب فیک رَجائی، وَ تَقبَّل تَوبَتی، وَ کفِّر خَطیئَتی بِمَنِّک وَ رَحمَتِک یا اَرحمَ الرّاحِمین؛ «ای دادرس پریشان دل درمانده، ای برطرف ‌کننده رنج و زیان، ای بزرگ احسان گر و ای دانای راز نهان و کسی که نیکوی پرده ‌پوش بر گناهانی، جود و کرمت را به پیشگاهت به شفاعت طلبیده ام و به مهربانی و رحمتی که نزد توست توسل می‌جویم، پس دعایم را اجابت کن و از آستان لطف و مهرت ناامیدم مساز و توبه ام را بپذیر و به کرم و رحمتت خطایم را جبران فرمای، ای مهربان ترین مهربانان».
حضرت در این فراز قبل از بیان درخواست های خود پنج صفت از صفات نیکوی خداوند را برمی شمارد:
1. اجابت‌کننده درماندگان: مضطر و درمانده کسی است که پناهی نمی یابد و تمام درها را به سوی خود بسته می یابد و چون کسی است که در درون آتش قرار گرفته و راهی برای خاموش کردن آن نمی یابد، یا در دریا غرق گشته و امواج او را دربرگرفته و توانی برای رهایی از دام امواج ندارد. اما در هنگامه ای که همه درها به روی انسان بسته است و اسباب از فرا چنگ انسان خارج گشته اند و انسان از هر نظر مضطر و درمانده است، تنها کسی که قفل‌ های ناگشوده مشکلات و سختی ها را می گشاید و درهای رهایی و رحمتش را به روی انسان درمانده می گشاید، خداوند است. خداوند در این ‌باره می فرماید: اَمَّن یُجیبُ المُضطَرَّ إذا دَعاهُ و یَکشِفُ السُّوءَ...؛(17) «یا آن که درمانده چون او را بخواند پاسخ دهد و گزند و آسیب را از او بردارد».
2. برطرف‌کننده زیان: یکی از صفات الاهی که در قرآن با تعابیر دیگری از آن یاد شده، کاشف الضر است. نظیر آیه وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللهُ بِضُرٍّ فَلاَ کَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَ إِنْ یَمْسَسْکَ بِخَیْرٍ فَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ ؛ (18) «و اگر خدا گزندی به تو رساند، کسی جز او بازدارنده آن نیست و اگر تو را نیکی رساند پس او بر هر چیزی تواناست».
3. احسان کننده بزرگ: یکی از اسمای الاهی، اسم شریف «بَرّ» است که به معنای مهربان بر بندگان و حاکی از احسان و نیکوکاری خداوند در حق بندگان خویش است.
4. دانای اسرار: خداوند به همه اسرار و راز انسان ها آگاه است و هیچ چیز از خداوند پنهان نمی ‌ماند؛ خداوند در این ‌باره می فرماید : أَلَم یَعلَمُوا أنَّ اللهَ یَعلَمُ سِرَّهُم وَ نَجواهُم وَ أَنَّ اللهَ عَلاّمُ الغُیُوبِ؛(19) «آیا ندانستند که خدا پنهانشان و رازگفتنشان را می داند و خداوند دانای همه نهان ها و ناپیداهاست؟»
5. پرده‌پوشی بر خطاها: خداوند به زیبایی بر خطاهای انسان پرده‌ پوشی می کند و با وجود آگاهی به همه لغزش‌های انسان، آنها را می پوشاند که اگر پرده ‌پوشی خداوند نبود، اسرار انسان هویدا می گشت و نزد همه رسوا می شد.

پی نوشت ها :

1 .مجلسی، بحارالانوار، ج69 ، باب37، ص292، ح 23.
2 . مجادله(58)، 14.
3.غافر(40)، 60.
4. مفاتیح‌ الجنان، دعای کمیل.
5. نساء (4)، 32.
6.زمر(39)، 53.
7. مولی محسن فیض کاشانی، المحجه البیضاء، ج 8، ص 62.
8. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج41، باب 20، ص40، ح73.
9. گروه نویسندگان، تفسیر نمونه، ج 22، ص 541 ـ542.
10. حجر(15)، 85.
11. حویزی، نورالثقلین، ج 4، ص 32.
12. مفاتیح‌ الجنان، مناجات امیرمؤمنان علیه السلام در مسجد کوفه.
13. کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 439، ح 9.
14. همان، ص 437، ح 1.
15. تحریم(66)، 8.
16. کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 440، ح 1.
17. نمل (27)، 62.
18. انعام(6)، 17.
19. توبه(9)، 78.

منبع: مصباح یزدی، محمد تقی؛ (1390)، سجاده های سلوک: شرح مناجات های حضرت سجاد علیه السلام، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله، چاپ اول